جایگاه قناتها بهعنوان منبع اصلی تامین آب در بین اقوام مختلف ایرانی و انعکاس آن در فرهنگ و باورهای پیشینیان است. لیلا باقری داستان خود را از زمان حال و در فضای کاملا رئالیستی شروع کرده و با خلق شخصیتهای متعدد و اغلب باورپذیر، خواننده امروزی را با قصه خود همراه میکند. اتفاقهای اولیه داستان در یک شهرک کوچک و حاشیهای، بدون نام و نشان و جغرافیای مشخص شروع میشود که ساکنان آن با مسئله کم آبی و پیامدهای ناگوار آن مواجه هستند. البته این مسأله در ابتدا دغدغه اصلی قهرمان داستان؛ «پری» نیست. او بازیگوشیهای دوران جوانی خود را دارد، اما در ادامه به واسطه یک شخصیت خانوادگی؛ «ریحان بلنده» که در زمان روایت داستان در قید حیات نیست وارد دنیای خیالی و فانتری میشود که رویکرد داستان را کاملا تغییر میدهد. کلیت داستان باقری به دو نیمه واقعگرا و فراواقعی تقسیم میشود. به همان میزان که در فصلهای نیمه اول، ماجراها واقعگرا هستند و شخصیت ها در دنیای امروز سیر می کنند، در فصل های نیمه دوم رمان، به غیر از شخصیهای محوری(پری و مادرش)، ماجراهای داستان فراواقعی میشود و شخصیتهای افسانهای وارد داستان میشوند و محیط داستان هم از یک شهرک و محله نسبتا امروزی به یک شهر زیرزمینی خیالی منتقل میشود تا قهرمان داستان در بطن ماجراهای افسانهای قرار گیرد و شاهد رفتارهای اغلب غیر معمول شخصیتهای افسانهای شود. پری از طریق مجرای آب به شهر زیرزمینی رفت و آمد میکند و بهمرور این مسأله در زندگی او عادی میشود و حتی سختگیریهای اولیه مادر پری نسبت به رفت و آمدهای او هم به مرور رنگ میبازد و حال و هوای افسانهای عادی جلوه میکند.