مشهدیم

مشهدیم

مشهدیم

مشهدیم

معرفی کتاب - در جنگل دیده بود


شاید به این دلیل باشد که آنها چیزی را که هری در جنگل دیده بود ، ندیده اند ، یا به این دلیل که زخم هایی روی پیشانی هایشان نمی سوزد ، اما به نظر می رسید که رون و هرمیون به اندازه هری نگران سنگ نیستند. ایده والدمورت مطمئناً آنها را ترساند ، اما او در خواب دیدن آنها را ادامه نداد ، و آنها آنقدر به مطالعه خود مشغول شدند که وقت زیادی برای تشویش درباره آنچه که اسنپ یا هر شخص دیگری ممکن است داشته باشد ندارد.


کتاب های اخیرا اضافه شده :



آخرین امتحان آنها History of Magic بود. یک ساعت پاسخ دادن به سؤالات در مورد جادوگران قدیمی چاق که گاوهای خودران را اختراع کرده اند و تا یک هفته عالی ، تا زمان اعلام نتایج امتحانات آنها رایگان خواهند بود. وقتی روح پروفسور بینز به آنها گفت که تپه های خود را پایین بیاورید و pergay خود را جمع کنید ، هری نمی تواند به تشویق بقیه کمک کند.




هرمیون گفت: "این خیلی راحت تر از چیزی بود که فکر می کردم اتفاق می افتد ، گفت:" وقتی به جمع جمعیتی که از زمین های آفتابی خارج شده بودند ، پیوست. "من در مورد آداب معاشرت گرگ و یا قیام الفریک مشتاق 1637 آموخته ام."

هرمیون همیشه دوست داشت پس از آن مدارک امتحانی خود را پشت سر بگذارد ، اما رون گفت که این باعث می شود او احساس بیمار شود ، بنابراین آنها به دریاچه سرگردانند و زیر یک درخت قرار گرفتند. دوقلوهای ویسلی و لی جردن مشغول غلتیدن شاخکهای یک ماهی مرکب غول پیکر بودند که در کم عمق آبگرم قرار داشت.

رون با خوشحالی آهی کشید و گفت: "دیگر درس نخوانید ،" بر روی چمن کشید. "شما می توانید خوشحال تر به نظر برسید ، هری ، ما یک هفته قبل از اینکه دریابیم چقدر بد عمل کرده ایم ، هنوز نیازی به نگرانی نیست."

هری پیشانی را مالیده بود.

او با عصبانیت فریاد زد: "ای کاش می دانستم این چه معنی است!" "زخم من صدمه می زند - قبلاً اتفاق افتاده است ، اما هرگز به این دلیل."

هرمیون پیشنهاد داد: "به خانم پومفری بروید."

هری گفت: "من بیمار نیستم." "من فکر می کنم این یک هشدار است ... این به معنای آمدن خطر است. ... "

ران نتوانست کار کند ، خیلی داغ بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.