ابعاد فانتزی رمان اوج میگیرد و برای خوانندگانی که این رویکرد برایشان تازگی دارد، لذت مضاعفی از قصه میبرند. «نمیداند قنات کجای این لانه مورچه است. اسمش را گذاشته لانه مورچه، شهر زیرزمینی پر از راههای باریک و در هم تنیده که سر و تهش پیدا نیست. سقف کوچه ها، جز بازار، کوتاهست و خانهها پایینتر از کف کوچههای خاکی هستند و قد در تا روی سینه پری میرسد. نمیداند چطور این شهر را در دل خاک حفر کردهاند، اما جای تیشههایشان حتی بعد از ساییدن تنهای زیادی به دیوارها هنوز پیداست. از مجرا که پایین میآید کتانیها را در گونی میچپاند و پابرهنه میرود. خیالش تخت است که زمان در شهر داغ خودش منجمد شده و میتواند یک شبانهروز با خیال راحت اینجا بچرخد.»